انسل آدامز- ۱۹۰۲-۱۹۸۴ – یک عکاس آمریکایی است. شهرت وی بیش تر به دلیل عکسهای او از طبیعت و چشم اندازهای غرب آمریکا است.
به جرأت میتوان گفت که انسل آدامز (۱۹۰۲-۱۹۸۴) نامدارترین عکاس آمریکایی سدهی بیستم میلادی است که طبیعت وحشی آمریکای شمالی را با عکسهای شگفتانگیزش از چشماندازهای ناهموار و خیالپرور به رُخ میلیونها نفر کشاند.
انسل آدامز در سانفرانسیسکو به دنیا آمد. پدرش تاجری بود به نام چارلز هیچکاک آدامز. ۱۲ ساله بود که پدر و مادرش به استعداد او در موسیقی پیبردند و مشغول یادگیری پیانو شد. در سال ۱۹۱۶ به عکاسی علاقهمند شد. اولین گزارش تصویریاش را در ۲۰ سالگی به چاپ رساند. اما هنوز آن قدر شیفته عکاسی نبود که پیانو را رها کند، تا آن جا که در ۲۳ سالگی هنوز تصمیم داشت یک پیانیست شود. ۵ سال بعد که با عکاس برجسته آمریکایی پل استراند ملاقات کرد، مصمم شد عکاس شود. از آن به بعد نمایشگاههای زیادی برگزار کرد و مجموعهها و گزارشهای تصویری متنوعی از آمریکا به چاپ رساند. چاپ کتاب مقدمهای بر عکاسی، تأسیس بخش عکاسی موزه هنرهای مدرن نیویورک و برگزاری نمایشگاه انفرادی مکان آمریکایی، از فصلهای کارنامه عکاسی او هستند. انسل آدامز در سن ۸۲ سالگی بدلیل نارسایی قلبی که در اثر سرطان وخامت یافته بود درگذشت.
سبک عکاسی آدامز:
موضوع عکسهای انسل آدامز، بیشتر طبیعت و چشم اندازهای غرب آمریکا بود. فرم بیانی در تصویر برای آدامز اهمیت بیشتری از واقعیت داشت. او نگاتیو را مواد خام عکاسی میدانست و به چاپ به عنوان مرحله اجرا و به ثمر رساندن اثر، اهمیت بسیاری میداد. این حرکت قبلاً توسط استیگلیتز شروع شده بود و نگاه آدامز متأثر از آشنایی با او بود. آدامز دخل و تصرفی که به قابلیتهای اساسی نگاتیو آسیب نزند را در عکاسی پی میگرفت و در همین راستا ابداعات زیاد برای تحول در چاپ و دستکاری نور و قابلیتهای بصری داشت. او خودش میگوید: «من یک کنتراست و زمان نوردهی معینی را به عنوان پایه و اساس به دست آوردم بعد با تغییرات نور و عمل سوزاندن و بعضی اوقات با استفاده از فیلترهای گوناگون کنتراست، نگاتیو را چاپ میکنم.»
آدامز با تأکید بر فرایند چاپ، راههای تازهای را در تکنیک چاپ عکس، پیش پای عکاسان گذاشت. از او به عنوان مردی که علاوه بر هنرمند بودن، یک تکنیسین خلاق چاپ عکس هم بوده، یاد میشود. سبکی که آدامز پیش گرفته بود توسط استیگلیتز شروع شده بود استیگلیتیز دوستدار آن بود که همه عکس هایی را که می اندازد دارای واقعیت هایی باشد که عاری از دروغ باشد و مخاطب را تحت تاثیر بگذارد
عقایدش در عکاسی:
او که از سخنگویان برجسته عکاسی صریح بود، در عکسها، نوشتهها و آموزشهای خود نشان میدهد که عکاسی باید به واقعیت احترام بگذارد، وی مخالف دستکاری عکاس در نگاتیو است و میگوید عکاس میتواند بدون متوسل شدن به فنون تاریکخانه ای، زیبایی متنوع و ناب طبیعت را ارایه کند. آدامز به طبیعت عشق میورزید و عکسهایی که از مناظر طبیعی و حیات وحش گرفتهاست شهرت بسزایی دارند. و همچنین او عقیده داشت: عکاسی یک مرحله از امکانات بیانی انسان است؛ تمامی هنر، بیان چیز واحدی است، رابطهٔ روح انسان با روح انسانهای دیگر و با دنیا.
Ansel Adams را به سختی میتوان در ذیل تعریف محدود و حقیر «عکاس طبیعت» قرار داد. چیزی که او را با دیگر عکاسان طبیعت – که اصلا تعدادشان کم نیستند – متمایز میسازد، نگاه بسیار آراسته و شاعرانهی او به طبیعت است. او بیش و پیش از اینکه عکاس طبیعت باشد یک ستایشگر طبیعت است. عکسهای او قبل از هر چیز انسان را به یاد «سهراب سپهری» میاندازد. اگر در اشعار سهراب سپهری بوی علف را میتوان عمیقا استشمام کرد، این درست همان خصوصیتی است که در عکسهای Adams نیز تکثیر یافته است. با عکسهای Adams میتوان ایمان آورد، میتوان برای ساعتی طولانی به یک چشم انداز خیره ماند و شیدایی و عصیان طبیعت را توامان به نظاره نشست.
آدامز به عکاسی معروف است که در تکنیک خاص خود از دیافراگمهای بسیار کوچک در دوربینهای Large Format بهره جسته است، این خصوصیت بارز تکنیکی در اغلب آثار او موجب ایجاد نوعی تنالیته خاص شده است که در عکاسی سیاه و سفید از آن میتوان به عنوان take control of the depth of field نام برد.
دقت او در ثبت جزییات چه آن هنگام که نمایی بسیار دور از بیابانهای Canion را عکاسی میکرد، چه آن زمان که به ثبت نماهای بسیار نزدیک از صخرهها و بافتهای طبیعی میپرداخت نمودی از این مساله است و به این طریق هنر Adams به گسترش مرزهای عکاسی سیاه و سفید و دامنههای تخیل ورزی در میانهی دو تنالیتهی محدود و خاکستریهای میانش میپردازد.
دیگر نکتهی فنی در آثار او تاکید بر استفاده از لنزهای دارای فاصله کانونی کوتاه است. این لنزها بر Drama ی صحنه میافزایند و تخیل بیشتری را در عکس ایجاد میکنند، درست به آن دلیل که پرسپکتیو آنها بسیار متفاوت از چیزی است که ما با چشم می بینیم. همچنین به عنوان سومین شاخص فنی در این آثار باید به خصوصیتی اشاره کرد که بدون تردید یکی از اصول عکاسی خلاقه سیاه و سفید است: Use strong graphic lines
عکسهای آدامز از هندسهای برخوردار است که بواسطهی قواعد ریاضی و آرایش خطوط نسبت به یکدیگر احساسی ژرف را در مخاطب ایجاد میکند. آنچه در این هندسه نقش موثری بازی میکند فیگوری است که «نور» در عکسها بر عهده دارد. عکاس همچون یک شاعر ساعتها در انتظار لحظهی طلایی برآمدن آفتاب صبحگاهی یا درخشش مهتاب نشسته است تا تاثیر آن را روی نگاتیو خود ثبت کند.
نگاه به عکسهای طبیعت Adams لایهی دیگر را نیز برای ما آشکار میسازد و آن نگرانی و اضطرابی است که در پس این عکسها دیده میشود. نگرانی از اینکه دخالت بشر در طبیعت موجب اضمحلال ذات بکر طبیعت شده است و چون خراشی بر روح آن غیر قابل درمان است. انسل آدامز که بهخاطر علاقهی فراوانش به طبیعت، از اعضای فعال جنبشهای زیست محیطی آمریکا بوده است، بیشتر به خاطر عکسهایی که از کوهستانها و پارکها ی طبیعی و حفاظتشده گرفته مورد توجه است. در کنار عکسبرداری از طبیعت دست نخورده، ویژگی دیگر کارهای او سیاه وسفید بودن آنهاست. عکسهای سیاه و سفید او از چشماندازهای طبیعی از آن چنان توانمندی و آفرینشی برخوردار است که هنوز هم بهعنوان مرجعی برای راهنمایی عکاسان و هنرجویان عکاسی در گوشه و کنار دنیا در زمینهی عکسبرداری از طبیعت بویژه بصورت سیاه و سفید به شمار میرود.
در اواخر سالهای ۱۹۲۰ برخی از هنرمندان می اندیشیدند که عکاسی به طرز نامناسبی مورد استفاده قرار می گیرد و عکاسی پیرو سبک “نگاره نمایی” – یعنی عکاسی که در آن از اسلوب نقاشی و حکاکی تقلید می شود – خیانتی به قابلیت های این وسیله ی بیانی محسوب می گردد که قادر است طبیعت را با امانت و به صورتی حقیقی بنمایاند. و آدامز در ۱۹۱۰ آخرین عکسهای خود را به شیوه نگاره نمایی گرفت و از از آثار خود تا سال ۱۹۳۰ با آنکه برای او موفقیتی بزرگ را به ارمغان آورده بودند ، رضایتی نداشت .
در ۱۹۳۱ آدامز تصمیم گرفت همه چیز را از نو آغاز کند و به اصالت بی پیرایه عکس های چاپ شده بر روی کاغذ براق اعتماد کند و استفاده از کاغذهای بافت دار عکاسی را کنار بگذارد .
در ۱۹۳۲ در ایجاد گروه معروف F.64 مشارکت کرد. نام این گروه برگرفته از کوچک ترین دیافراگم قابل استفاده در دوربین های قطع بزرگ بود که تصویری با وضوع بسیار زیاد پدید می آورد. این گروه متشکل از یازده عکاس بود و تنها یک نمایشگاه گروهی برگزار کردند و فعالیت غیر رسمی آنها تا سال ۱۹۳۵ ادامه پیدا کرد.
هنگامی که به کارنامه هنری آدامز نظر می افکنیم ، آنچه قطعی می نماید این است که زیبایی های طبیعی سرزمین آمریکا ، ستایشگر خود را در وجود او طلبیده و یافته است . البته آدامز در ۱۹۳۰ ، هنوز در سبک و انتخاب موضوع های خود به قطعیت نرسیده بود . در واقع هنرمندان آمریکایی آن دوران تمامی توجه خود را به مردم و جامعه آمریکا معطوف می ساختند و برای آگاهی از وضع مردم و ارتقای زندگی اجتماعی کار می کردند؛ در نتیجه، تنها اقلیتی از عکاسان به عکاسی نابی که آدامز اجرا گر آن بود و آلفرد استیگلیتز سالخورده در کالیفرنیا و نیویورک از آن دفاع می کرد، روی آوردند. تا حدودی به مدد کارهای آدامز بود که سنت عکاسی ناب منظره در آمریکا دوام یافت و در سال های ۱۹۵۰ قوت گرفت . در میان عکاسان آمریکایی پس از استیگلیتز احتمالا آدامز بیشترین تاثیر را به عنوان سخنران ، متخصص و هنرمند عکاسی از خود بر جای گذاشت و عکاسی منظره را درکانون عکاسی آمریکا قرار داد ، آنچه تا به امروز نیز کما بیش در همان جایگاه باقی مانده است.
در کنار چاپ آثار برتر او در بیش از ۳۵ جلد کتاب که در کشورهای گوناگون و از جمله ایران منتشر شده اند، کارهای او در موزهها و نمایشگاههای مهمی در دنیا به نمایش درآمدهاند که از جمله میتوان به موزه ی هنر متروپولیتن نیویورک، موما ( MoMA) و موزهی هنر آمریکایی اسمیتسونیان و مجموعههای خصوصی معتبر اشاره کرد.
یکی از مشهورترین عکس های وی تصویری است که برآمدن ماه بر فراز روستایی در نیومکزیکو را نمایش می دهد. عکاسان دیگر آمریکایی نیز که ازمنزلت هنری بسیار بالایی برخوردار بودند ، بر روی همین موضوع کار می کردند با این همه ، تصاویر آدامز ویژگی های خاص خود را داشت. او همواره در جست و جوی عظمت بود و شکل هایی را می یافت که مفهوم گستردگی را به بهترین وجه نمایان می ساختند. او غالبا برای آن که به این گستردگی برجستگی بخشد، اجزای کوچک اما گویایی را در زمینه های نزدیک تصویر وارد می ساخت ، مثلا اسبی را که نزدیک درختی در زیر هاله ی نور خورشید در حال چریدن بود ، در پایین رشته کوهی پر چین و شکن قرار می داد و یا خانه های ظریف روستای ارناندس را در چارچوب منظره ای عظیم هویدا می ساخت.