در دل سیاهی شب، اصلا عجیب نیست که جکی گوردون را در حالی که سراغ یخچالش رفته گیر بیندازید، نه برای این که نصف شبی دلش ضعف رفته، بلکه به دلیل این که ایده خلق یک اثر هنری کوچک دیگر به ذهنش رسیده است.
این هنرمند ۶۳ ساله اهل گلاسکو از دوران قرنطینه استفاده کرده است تا استعدادش را در راه خلق آثار مینیاتوری به کار گیرد، آن هم از خریدهای روزانه در یخچال.
جکی مشاور پژوهش و ارزیابی در حوزه بهداشت و سلامت روان است که خودش را “یک عکاس آماتور مشتاق” میداند.
سوژههای عکاسی مورد علاقه او در فضای باز هستند، موضوعاتی مانند حیوانات و منظرهها. پارسال او چند روزی را صرف یاد گرفتن چگونگی عکاسی از سنجابهای قرمز و خرگوش صحرایی کوهی از اندی هوارد کرد. هوارد عکاس حیات وحش است که در شمال اسکاتلند زندگی میکند.
اما بعد کووید-۱۹ از راه رسید، به دنبال آن ماهها قرنطینه و محدودیت سفر پیش آمد و جکی مجبور شد در شهر محل اقامتش بماند.
محدودیت سفر موجب شد او از برادرش درخواست کند که مدل او شود. جکی عکسهای زیادی از برادرش گرفت تا این که او گفت دیگر از ژست گرفتن برای عکسهای خواهرش خسته شده است.
بعد از آن جکی خودش دست به کار شد، سراغ اشیاء کوچک رفت و مشغول عکاسی ماکرو (عکاسی از نمای نزدیک، بهطور معمول از سوژههای کوچک) شد.
او میگوید: “خیلی زود عکس گرفتن از سوژههای معمولی مثل گلها، خستهام کرد. به همین دلیل از چند ماه قبل شروع کردم به عکس گرفتن از آدمکهای لگو ولی بعد از آن خواستم که عکسها بیشتر شبیه زندگی روزمره و همچنین غافلگیرکنندهتر باشند.”
جکلی حالا از آدمکهای کوچک و مواد غذایی برای ساختن صحنههای بامزه استفاده میکند. او عکسهایش را در شبکههای اجتماعی و برای سرگرمی دوستان و خانواده منتشر میکند.
او میگوید: “اولین صحنه مینیاتوری من چند ورزشکار بودند که از نخود فرنگیهای منجمد بالا میرفتند. برای گرفتن عکسهای اول خیلی به دردسر افتادم. من و شریک زندگیام پل، چند روز نخود فرنگیهایی که یخشان باز شده بود را میخوردیم. ولی سرانجام موفق شدم.”
بعضی از صحنههایی که او خلق کرده کماکان در مرحله آزمون و خطا است.
پس از عکسی که “حفاری” نامیده شد و در آن مهندسان راهآهن مشغول گودبرداری از زرده تخم مرغ بودند، جکی و پل برای شام تخم مرغ آبپز خوردند.
جکی میگوید: “قراردادن آدمکها در جای خودشان کاری است که نیاز به علاقه بسیار زیاد دارد. آدمکها به انگشتهایم میچسبیدند، از دستم میافتادند و اصلا قصد همکاری نداشتند. ساعتها طول کشید تا آنها را مجبور به همکاری کردم و توانستم صحنه مورد نظرم را بچینم. کل فرآیند بسیار جالب است.”
بعضی از صحنههایی که او برای عکسهایش میچیند در واقع لحظاتی هستند که او به دلیل شیوع کرونا از دست داده، مانند جهانگردی و قدم زدن در سواحل.
جکی میگوید: “معمولا منشا ایدههایم از چیزهایی است که در یخچال یا ته کابینتها پیدا میکنم. از آن جایی که خواب درستی ندارم، زمان بیشتر عکسهایم نزدیک نصف شب است. صحنههای مختلفی را میچینم، بعد به آنها مینگرم، فکر میکنم و با خودم میگویم که بدرد نمیخورند. بعد مشغول زیر و رو کردن خانه میشوم تا ببینم چه چیز دیگری میتوانم پیدا کنم.”
اولین بار پیتر، پدر جکی بود که او را به عکاسی علاقهمند کرد. او در حالی بزرگ شد که عاشق فرآیند ظهور و چاپ عکسها بود. پیتر، عکاسی بود که وسواس زیادی نسبت به گرفتن “عکس بینقص” داشت.
جکی گفت: “یکی از کارهای ما در تعطیلات خانوادگی این بود که نوشیدنیها را با ترتیب رنگهای رنگینکمان بچینیم تا دیدگاه هنرمندانه او تامین شود. پدرم سال ۲۰۰۲ مرد و من هنوز هم آرزو میکنم که ای کاش میتوانستیم در کنار هم بیشتر از عکاسی لذت ببریم.”
جکی تا کنون ۷۰ عکس از صحنههای مینیاتوری گرفته و امیدوار است که بتواند آثارش را در یک کتاب چاپ کند: “تا آن روز تلاش میکنم نوری به این روزهای تاریک بتابانم؛ هم برای خودم و هم برای دیگران.”.
حق انتشار تمام این عکسها متعلق به جکی گوردون است.